میم مثل تو !

ساخت وبلاگ
آخرین ساعات تعطیلات نوروز 1403 و شب قدر آخره.خونه تنهام. دعا خوندم و قرآن سر گرفتم و گریه کردم و خواستم و اشک و اشک و اشک.عید و روزهای ماه رمضون شلوغی رو گذروندم. از جشن عید و افطاری های بیرون و دوستانه تا افطاری ها و مهمونی های خونوادگی و اومدن دخترخاله تا ای ران مال و دما وند و اومدن مهمونهای اص فها ن و مهمونی خودمون و نبودن دو برادر و شب مانی و دور دور تنهایی و دیدن فرندز.برای روزهای کاری و احساس های شخصی پناه و امیدی ندارم جز خدای تقدیرها و تغییرها و تحویل ها. میم مثل تو !...ادامه مطلب
ما را در سایت میم مثل تو ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dman-meem0 بازدید : 5 تاريخ : سه شنبه 21 فروردين 1403 ساعت: 22:05

نوشته ی قبلی رو می خونم و پر از بغض می شم.دوباره دعوتم کردن و رفتم کربلاااا. گریه گریه گریهخیلی برام عجیب و باورنکردنی و یه دفعه ای و خوشایند بود. من و مامان و خانواده خواهر و خانواده پسر دایی. واااقعا خواستنشون رو دیدم به چشم.شکر هزار باااره .آروم ترم اما هچنان حیران و همچنان دلتنگ کر ب لا.(از هتل مزخرف و آوارگی تا هتل عالی و رفت و آمد و موندن نجف و فودکورت و کاظمین و سامرا و آهنگ و...)تو که منو دیدینجاتم بدهببخش بهم میم مثل تو !...ادامه مطلب
ما را در سایت میم مثل تو ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dman-meem0 بازدید : 19 تاريخ : چهارشنبه 16 اسفند 1402 ساعت: 5:57

امسال هم تولدم شد و گذشت.

و به نظرم تنها چیزی که سرپا نگهم داشت و نگهم داشته همون کربلای دوباره بود.

وگرنه که هیچ. این روزا یه بغضم که زندگی می کنه.

خوب گذورندم امسالو هرچند به اصلی ها نرسیدم.

سفر خارجی رفتم. دوبار کربلا. یه بار مشهد. تفریح و ورزش و درآمد و کار. و این روزها هم برگزاری کارگاه.

با اینهمه شکریست با شکایت.

میم مثل تو !...
ما را در سایت میم مثل تو ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dman-meem0 بازدید : 35 تاريخ : چهارشنبه 16 اسفند 1402 ساعت: 5:57

در حالیکه حال و روز خوبی نداشتم روزیم کردن که برم کر ب لا با مامان و دو تا خاله ها . شاکرم هزار بار و قدردان که دعوتم کردن. ولی واقعا بهم سخت گذشت و پر از احساس های متفاوت بودم و هستم. این سه روزی که برگشتم هم همینطور و حتی الان و موقع نوشتن این نوشته هم در حال گریه کردن هستم.انگار اوایل سفر احساس می کردم امام حسین دستمو گرفته و می خواد از غرق شدن نجاتم بده، اما کم کم حرفا و رفتارا و سختی های سفر ناامیدم کرد. با ناامیدی برگشتم تهران و اولین شبی که تهران بودیم چله زیارت عاشورایی که چندین روز قبل از سفر برداشته بودم و برام پر از حس خوب و امیدواری بود که با این سفر همراه شده رو فراموش کردم و دنیا رو سرم خراب شد. تصویری تو ذهنم اومد که انگار امام حسین دست منی که در حال غرق شدنم و به سختی خودمو به کشتیش رسوندم دیده و زیر پا له کرده که نتونم سوار کشتی بشم....... گریه و گریه و گریهحیران بودم و رفتم و حیران ترم الان.سرکار میرم، سمت جدید و جلسات فردی و گروهی قراره شروع کنم.با اینهمه دلتنگ ک ر ب لا هستم. +عنوان نوشته وبلاگیه که قبل از ورودم به اینجا به روز شده و اتفاقی دیدمش. میم مثل تو !...ادامه مطلب
ما را در سایت میم مثل تو ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dman-meem0 بازدید : 39 تاريخ : يکشنبه 19 آذر 1402 ساعت: 2:54

هزاران بار کاش زودتر می اومدم اینجا و می نوشتم.هفته آخر شهریور و تعطیلات بین ترم بلخره خواست و خواستم و شد. رفتم استانبول با دو دوست. خدا رو شکر همه چی به خیر پیش رفت. تنها مسئله اینه که این یه ماهی که برگشتم هر روز هم خوشحالم که رفتم و هم دلم می خواد دوباره برم.از بعد از سفر هم همه چی بالا و پایین روی رواله.مراجع های جالب دارم، با موضوعات جالب و با شخصیت های دوست داشتنی.سر کار هم میرم و میام.مسائلی و نبودن هایی ذهنم رو درگیر کرده که امیدوارم خدا هوامو داشته باشه مثل همیشه.دنیا ناآرومه این روزا ج ن گ غ ز ه و ز ل ز ل ه ا ف غ ا ن س ت ا ن و ق ت ل م ه ر ج و ی ی که خداوند به خیر کناد. میم مثل تو !...ادامه مطلب
ما را در سایت میم مثل تو ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dman-meem0 بازدید : 90 تاريخ : شنبه 6 آبان 1402 ساعت: 14:17

روزهام میگذره، سخت و آسون.و من در فکر روزهای رفته و روزهای نیامده ام.خیلی تغییرات داشتم این سال ها که واقعا و انصافا عالی بوده، اما خیلی چیزها بوده که دست یافتنی و ساده میبینم و ندارمشون.با شنیدن یه حرف از مامان یا خاله، با دیدن یه عکس از خوشی و خوشحالی دوستان قدیمی، با دیدن ماه کامل یا.... بغض می کنم و اشک می ریزم. کو چی نگ رو ادامه می دم و مراجع دارم، راننده تر از قبل شدم، محل کار جدیدمو دوست دارم، برنامه هام بد پیش نمیره.ولی باز نداشته ها، نشدن ها میخوره تو صورتم. میم مثل تو !...ادامه مطلب
ما را در سایت میم مثل تو ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dman-meem0 بازدید : 57 تاريخ : سه شنبه 14 شهريور 1402 ساعت: 12:08

میام اینجا و می بینم چقدر حرف نزده مونده. چقدر اتفاق از سرم گذشته ننوشتم .-بعد از تولدم بود که ماجراهای برادر کوچیک تر پیش اومد، دعواها، استرس ها، آوارگی ها، کمک خواستن ها و کمک نخواستن ها. همچنان ادامه داره و خداوند به خیر کناد.-سال تحصیلی تمام شد و حرف هایی پیش اومد درباره ی من و کلاسم، که البته مسئله از طرف کس دیگه ایه و باعث به هم ریختگی من نشد. فقط باعث شد موقعی که پشیمون شدن و ازم خواستن مثل سال گذشته باشم، یه روز کمتر همراهی کنم. البته با شعبه جدید (ما تی یا ر) گفتگو کردم.-تعطیلات بین ترم (که همچنان هم برام ادامه داره) با مامان و خاله ها و زندایی ها و ... رفتیم مشهد و خدا رو هزار بار شکر که با همه اتفاقات ( عمل و بیمارستان و..) تولد امام رضا اونجا بودیم.-کو چین گ رو هم همچنان ادامه میدم و از خودم و جلسه ها و مراجعانم راضی ام. :) -روابط دوستانه ام کم و بیش میگذره. تفریحاتم رو بیشتر اهمیت دادم چون خیلی درگیر کار شده بودم. کمپ رفتیم دریاچه تار با همون گروه قبلی به علاوه دایی وجید( دایی ری حان، داداشش و منا)/ کافه گردی و رستوران گردی هم همچنان و یه کم بیشتر از قبل/ ورزش پیلاتس شروع کردم/ دو تا کنسرت رفتم و یکی دیگه در راهه. ( مه دی س اکی/ ای هام/ عل یر ضا قر بانی)-در آخر اومدن و رفتن خواستگارها ادامه داره. میم مثل تو !...ادامه مطلب
ما را در سایت میم مثل تو ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dman-meem0 بازدید : 64 تاريخ : شنبه 31 تير 1402 ساعت: 1:41

امسال زندگیم هم گذشت...

پارسال این موقع عجب امیدی تو دلم بود و امسال چقدر بی‌امیدم.

سی سالگی.

با همه‌ی امیدی که از دست رفت باز ادامه دادم. تجربه جدید، کار و یادگیری، سرمایه‌گذاری، خوش‌بینی، خوش اخلاقی. نذاشتم نوری که تو دلم بود خاموش بشه.

الان اما. شب تولد سی‌سالگی با نشدن‌ها و خستگی‌ها واقعا نمیدونم چطور دارم ادامه میدم.

ببین منو، دستمو بگیر. کیو دارم جز تو‌ .

میم مثل تو !...
ما را در سایت میم مثل تو ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dman-meem0 بازدید : 108 تاريخ : پنجشنبه 4 اسفند 1401 ساعت: 14:56

جونم برات بگه که تقریبا سه هفته‌ی پیش و دقیقا ۲۸مهر چشمامو عمل‌کردم.** پر از ترس، خوشی، سختی، مراقبت، حال خوب و خاطره.قبل‌تر از عمل یعنی اواخر شهریور برنامه ریختم و اقداماتی هم داشتم در جهت مراجعین تازه و فعالیت‌های بیشتر توی پیج. امااااا از همون اواخر شهریور و اوایل مهر ماجراهایی توی کشور پیش اومد و بگیر و بزن و قطعی نت و ... (که البته همچنان ادامه داره) و باعث شد همه‌چی جور دیگه ای بشه و تا یک ماه کاملا استاپ شده و معلق بوده. فقط چند جلسه با مراجعین قبلی و با شرایط تازه رفتم.و بعدتر از عمل و ماجراهای چشمم که یک هفته طول کشید، رسیدم به پیک آن فو لانزا و تا همین هفته فقط در حد ۵،۶ ساعت توی سه‌هفته گذشته سرکار بودم. صدام رفته بود. به هر حال از دیروز تقریبا به زندگی عادی برگشتم، استوری میذارم، مراجع می‌بینم، مراجع جدید میبینم، سرکلاس میرم و وبلاگ آپدیت می‌کنم.هر لحظه بیشتر از قبل بهت محتاجم. میم مثل تو !...ادامه مطلب
ما را در سایت میم مثل تو ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dman-meem0 بازدید : 99 تاريخ : شنبه 15 بهمن 1401 ساعت: 22:01

این دیر به دیر نوشتن وبلاگ و دیر به دیر سرزدن و خوندن مطالب قبلی هر بار برام عجیبه. خوندن اتفاقات قبلی و یادآوری اتفاقاتی که پیش اومده و مسیری که پرتلاطم طی شده و تغییراتی که بوده هربار عجیبه.از آخرین باری که نوشتم سه ماهی گذشته و نجف بودم.حالا تهرانم.از شدت بغض و گریه و اشک چشم نوشتن برام سخته‌.این مدت محرم دیگه‌ای رو گذروندم و روابط عاطفیِ مذهبیم خیلی بی‌حس میگذره. (روضه‌ای که رفتم عجیب، پر از تو‌ئی‌تری، اتفاق، دیدار و خواننده بود.)برای کار کوچی‌نگم بیشتر از قبل وقت گذاشتم و درآمدم بیشتر شد. آدم‌های تازه همراهم شدن و همراهشون شدم و به مقصدهایی هم رسیدن که مایه خوشحالیه برام.هم زمان قرارداد بهتری هم توی محل کار س لاله بستم.گوشی جدید خریدم، خریدای خورده ریزی که مدت‌ها مونده بود انجام شد و دست و بالم بازتر شده. شکر خدا.یه کمپ فیلبند یه شبه و دو روزه رفتم با دخترخ‌آله و فاط‌مه و ری‌حانه با تور ک.و.ب.ا‌.ل.ت. که تجربه‌ی قشنگ و سخت و گنگی بود.یه متل‌قو هم با خانواده رفتم که قرار بود نرم و به خاطر مریضی سر کار نرفتم و راهی سفر شدم.این روزا امیدم کمه. خیلی کم‌‌.روم نمیشه ناامید باشم تا خدا هست.ولی امیدم کمه. خیلی کم‌. میم مثل تو !...ادامه مطلب
ما را در سایت میم مثل تو ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dman-meem0 بازدید : 94 تاريخ : پنجشنبه 28 مهر 1401 ساعت: 6:36